گنجور

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۱۳ - تجدید مطلع

 

چون در آید حیدر کرّار، اندر کار زار

آن زمان معلوم گردد قدرت پروردگار

دشمنش از خوف رو آرد، به اصلاب از رحم

بر سبیل قهقرا، سوی عدم سازد فرار

بلکه آنسوتر گریزد از عدم صد ساله ره

[...]

۱۰ بیت
وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » بند دوازدهم

 

ای شهیدی که نشاید غمت ازیاد رود

گرچه این خاک وجودم همه بر باد رود

ماجرای غمت ار بگذرد اندر آفاق

تا به افلاک همی ناله و فریاد رود

محض رفتن به جنان مایه ی شادی نبود

[...]

۱۰ بیت
وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » بند پانزدهم

 

می بود واجب ار، که کسی را چنین کشند

ممکن نمی شدی که به این ظلم و کین کشند

اسلام و دین ببین که چسان امّت نبی

دین را بهانه کرده و اسلام و دین کشند

بهر یزید و زاده ی مرجانه ی پلید

[...]

۱۰ بیت
وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » بند بیست و یکم

 

هر دُرّ اشک کز غم آن تاجدار نیست

در پیش اهل نظر آبدار نیست

آغشته گر، به خون جگر نیست دُرّ اشک

هرچند پربهاست ولی شاهوار نیست

پیوسته داغدار و جگرخون چو لاله باد

[...]

۱۰ بیت
وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

ما در این شهر گداییم و گدای خودتیم

به تو وارد شده نازل به فنای خودتیم

ما که وارد، به تو هستیم چه اینجا چه به حشر

هرکجا پای حساب است به پای خودتیم

عجب است از کرمت گر ندهی ما را جای

[...]

۱۰ بیت
وفایی شوشتری