×
صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷
هر کجا هست دل آزار، دل زاری هست
پای مگذار در آنجا که دل آزاری هست
شود از مرغ هوا قدرت آزادی سلب
اندر آن باغ که صیاد ستمکاری هست
ز آه سرد دل ما این همه غافل منشین
[...]
۶ بیت
صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲
ای دل ز قید هستی، آزاد بود باید
در فقر و تنگدستی، دلشاد بود باید
هستی گرت تمناست رو نیستی طلب کن
خواهی وصال شیرین، فرهاد بود باید
باید ز دامن دل، گرد تعلق افشاند
[...]
۶ بیت
صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶
بیا، که دیده گذارم تو را بجای قدم
خوش آمدی و گل آورده ای، صفای قدم
بپرسش دل من گرچه دیر می آئی
بیا که جان گرامی تو را فدای قدم
ز خاک کوی تو ننهادهام برون قدمی
[...]
۶ بیت
صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴
تو را گفتم که همچون جان شیرین، همدمم باشی
نه با اغیار بنشینی و سر بار غمم باشی
سخن با چهره ی بگشاده گو، ابرو مکش در هم
چرا تا ماه شادی مانده، ماه ماتمم باشی؟
ز مجرم نقطه ای بر دار و ما را محرم دل کن
[...]
۶ بیت