گنجور

 
۱
۲
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱

 

درملک تو راستی نیامد از ما

جز کجی و کاستی، نیامد از ما

هر چیز که خواستیم ما، آن کردیم

چیزی که تو خواستی نیامد از ما

۲ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲

 

آنان که رباط و قلعه بنیاد کنند

نز بهر خداست هرچه آباد کنند

تعمیر سرای دل، به از خانه گل

گر مرد حقند یک دلی شاد کنند

۲ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳

 

ای آنکه دم از مقام رندان بزنی

لاف از کلمات هوشمندان بزنی

مستی تو و آبگینه داری در کف

هشدار، که خویش را به سندان بزنی

۲ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴

 

ای آنکه به حسن غرّه بر خویشتنی

در خیل بتان نجسته بر خویش تنی

روزی برسد تو را که از موی زنخ

ماننده عنکبوت بر خویش تنی

۲ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵

 

کس چون من، اسیر محنت و سوز مباد

در دام بتی چون تو، نوآموز مباد

شامی که تو را نبینم آن شب نبود

روزی که تو را نخواهم آن روز مباد

۲ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶

 

ز آن لحظه که با رخش نظر باختمی

یک لحظه به خویشتن نپرداختمی

در آتش عشق او همی سوختمی

با سختی هجر او همی ساختمی

۲ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷

 

گویند که عشق را بکن درمانی

ز آن پیش که در علاج آن درمانی

ما چاره درد عشق دانیم ولیک

صبر است علاج عشق و آن در ما، نی

۲ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸

 

ز آن جوهر گل شمیم رخ بیجاده

کز کام به دل سفر کند بی جاده

اندک خور و اندکی مرا ده ساقی

بی قاعده نی بنوش و نه بیجا، ده

۲ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹

 

بادام دو چشم نیم مستت از من

مرجان دو لعل می پرستت از من

با چشم و لبت از تو قناعت نبود

سر تا به قدم هر آنچه هستت از من

۲ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰

 

ای بنده اگر افسر شاهی طلبی

در ملک سپیدی و سیاهی طلبی

کام تو ز هیچکس نگردد حاصل

جز آنکه ز درگه الهی طلبی

۲ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱

 

کس در سر کار عشق دلگیر نشد

از لذت عاشقی کسی سیر نشد

دیدیم بسی پیر که او گشت جوان

دیدیم بسی جوان که او پیر نشد

۲ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲

 

مجموعه دلبری است روی چو مهت

منجوقه سروری است طرف کلهت

برهمزن لشکری است تیغ ابروت

صید افکن عالمی است تیر نگهت

۲ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳

 

جمشیدوشان گدای درگاه تو اند

خسرومنشان نشسته در راه تو اند

یک طایفه همچو من بهر برزن و کوی

راضی به عتاب گاه و بیگاه تو اند

۲ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴

 

سرو آمده یا به گل ز رفتار خوشت

گلبن شده منفعل ز طرز روشت

تو تازه نهال از کدامین چمنی

وز خون کدام دل بود پرورشت

۲ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵

 

سرمایه خوبی است چهر خوش تو

پیرایه نیکوی رخ دلکش تو

خلفی همه سودای رخت می ورزند

در خرمن عالمی است این آتش تو

۲ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶

 

تا نرگس تو عقیق سان گشته برنگ

زاین واقعه ام چو غنچه دل آمد تنگ

از سرخی چشم خویش در رنج مباش

آلوده به خون شوند ترکان گه جنگ

۲ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷

 

هر بنده که بر در تو دربانی کرد

حاتم صفت آغاز زرافشانی کرد

گسترده فلک چو خوان احسان تو دید

صد ثور بجای بره قربانی کرد

۲ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸

 

یک عمر به گرد کوی تو گردیدم

یک عهد خیال روی تو ورزیدم

آنچه از تو نمی شنفتمی، اشنفتم

و آنچه که از تو نمی دیدمی آخر دیدم

۲ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹

 

تا هست جهان تو را جهانبانی باد

این دولت و جاه بر تو ارزانی باد

بدخواه تو چون غنم به عید قربان

از تیغ اجل همیشه قربانی باد

۲ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰

 

عکاس که برگرفت عکس رخ یار

آوخ که نمود کار ما را دشوار

بودیم همیشه یک جهت در ره عشق

آمد به دو جا فکند ما را سر و کار

۲ بیت
افسر کرمانی
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۳۰