×
افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - مهر درخشان
شبا هنگام چون شد ناپدید این گوهر رخشا
عیان از عین گردون شد هزاران لؤلؤ لالا
چو موسی گشت خور اندر به طور ایمن مغرب
چو عِجْل سامری فرعون شب شد ناگهان پیدا
چو یوسف شد نهان خورشید خاور در چه مغرب
[...]
۳۷ بیت
افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - گل گلزار علیین
تو را ای مرغ دل تا کی، در این منزل بود مأوی
به بند دام نفسانی، تو را تا چند باشد پا
قفس را بشکن و بگسل ز پای خویش دام ای دل
روان شو جانب منزل، از این بیدای ناپیدا
اگر خواهی روان بینی، نهال قامت جانان
[...]
۳۷ بیت
افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۲ - اختر برج جمال
ز مقدم فروردین، ماه طراوت نشان
غیرت باغ ارم گشت فضای جهان
عرصه گیتی بهشت گشت ز اردیبهشت
افسر نخوت بهشت، از سر خود مهرگان
ابر مطیر از مطر، ریخت چو لؤلوی تر
[...]
۳۷ بیت