×
افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - جنت کوی او
زلف دلدار من، ای سلسله ها گشته اسیرت
هر شکن دام دلی چند ز برنا و ز پیرت
گر تو همخوابه آهوی تتاری ز چه دایم،
طوع طوق آمده همچون دل ما گردن شیرت
نیستی صبح که هم تیره بود روی و روانت
[...]
۲۸ بیت
افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - یک جهان خورشید
زره رسید بصد گونه جاه و حشمت و فرّ
خدایگان امم، عارفت ستوده سیر
به همرهش همه خوبان تبت و یغما
به موکبش همه ترکان خلّخ و کشمر
لوای حشمتش آزرده چهره گردون
[...]
۲۸ بیت
افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۳ - روضه رضوان
بنال ای خطه یزد و ببال ای ساحت کرمان
که جانت از بدن شد دور، و وارد بر تنت شد جان
ز فیض مقدم شه گشتی ای کرمان بی رونق
به گیتی تا ابد پیرایه بخش روضه رضوان
ز درد دوری شه آمدی ای یزد با زیور
[...]
۲۸ بیت