گنجور

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶

 

بر عدو پشت نکردن سپر است

تیغ خونریز دلیران جگر است

نشمرد کس هنر امروز به هیچ

در شمار آنکه کنون هست، زر است

خوی خوش با همه کس میسازد

[...]

۱۸ بیت
واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۱

 

کلاه ترک به سر نه، بگیر کشور دیگر

کلاه بال هما، هر دمی است بر سر دیگر!

به غیر خاک مده تن به هیچ بستر دگر

به غیر داغ منه دل به هیچ افسر دیگر

ز روز و شب زده چین بر جبین از آن زن دنیا

[...]

۱۸ بیت
واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷

 

ز بهر طواف حریمی چنین

قدم ساخت از سر شهنشاه دین

چو خود را در آن آستان جای داد

امیدش لب از بهر رخصت گشاد

طلب کرد خاک که درش سوی خویش

[...]

۱۸ بیت
واعظ قزوینی