گنجور

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

دیدمش در دل نهفتم آه بی‌تأثیر را

در کمان از بس که دزدیدم شکستم تیر را

پای رفتن نیست زین بزمم که در بیرون در

بخت دارد در کمین هجر گریبان گیر را

خوشدل از غیرم که در بزم وصال او نیافت

[...]

۶ بیت
نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳

 

ز بس بود دل خود کام ناسپاس مرا

ز روی هم رسد اندوه بی قیاس مرا

بلا مقام مرا پیش ازین نمی دانست

غم تو کرد درین شهر رو شناس مرا

چه روز بود که تشریف عشق پوشیدم

[...]

۶ بیت
نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۰

 

شرمسارم از دل بی صبر و بی آرام خویش

خود به یار از بی قراری می برم پیغام خویش

در جهان درد و غم فرمان روا بنشسته ام

در کمال اوج طالع بر فراز بام خویش

خود ز خود ساغر ستانم خود به خود ساقی شوم

[...]

۶ بیت
نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۰

 

هرکه چون یوسف شود از محنت زندان خلاص

قحطیان را می کند از قحط در کنعان خلاص

زود از دنبال هر کام و تمنا می روند

این تهی ظرفان نمی گردند از حرمان خلاص

پادشاهان را دل ما رام کردن دولت است

[...]

۶ بیت
نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۳

 

امروز پیشت از غم خود دم نمی‌زنم

فارغ نشین که بزم تو برهم نمی‌زنم

انداختم به بردن شادی هزار کم

غیر از دو شش به باختن غم نمی‌زنم

نازم به این شرف که غلام محبتم

[...]

۶ بیت
نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱ - آغاز

 

سپهر قدرا بر درگهت «نظیری » را

گمان نبود که بیند به کام دل دشمن

اگرچه دل که ز پیوند تو بریده شود

به راحتش نتوان دوختن به صد سوزن

به عده تو نشستم پری وشی زادم

[...]

۶ بیت
نظیری نیشابوری