گنجور

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۴

 

دهان خزینه گوهر شده ست و گوش صدف

زنظم و نثر تو ای خواجه امام اجل

گه روایت شعر تو راویان تو را

همه دهان ز گهر باشد و زبان ز عسل

گر آسمان برین خوانمت روا باشد

[...]

۱۳ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴

 

ای خسرو ملوک و جهان دار چیره دست

سلطان شرق و غرب و خداوند هر که هست

با دولت جوان تو دهر خرف جوان

با همت بلند تو چرخ بلند پست

نه دیده ملوک چو تو شهریار دید

[...]

۱۳ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قصاید » شمارهٔ ۱۳

 

ای لعل فتنه بر لب چون ناردان تو

اشکم ز حسرت تو چو در دهان تو

از فربهی و لاغری رنج و صبر من

نسبت همی کنند سرین و میان تو

بیگانه وار می کنی از مهر من کنار

[...]

۱۳ بیت
ادیب صابر