که مسلم بدش نام و بودش پدر

عقیل سرافراز فرخ گهر

چو آمد فرستاده ی شاه تفت

سوی شاه فرخ سپهدار رفت

شهنشه زمهرش بر خویش خواند

[...]

گروهی که بد اهرمنشان دلیل

شکستند پیمان پور عقیل

ازآن صد هزارش که بودند یار

جز اندک نماندند و برگشت کار

یل هاشمی رخت ازآنجا که بود

[...]

زکارش دژم پور مرجانه شد

بدانسان که ازخویش بیگانه شد

بفرمود یاران گمراه را

که آرند آن پیر آگاه را

مراو را به فرمان آن کینه خواه

[...]

ازآن جایگه نیز بسپرد راه

به امر جهان آفرین با سپاه

چو آن شهریار فراز و نشیب

بیامد به نزدیک آب عذیب

بفرمود قیلوله درنزد رود

[...]

یکی روز پیغمبر سرفراز

به مسجد درون بود بهر نماز

بیامد یکی مرد نخجیر گیر

بیاورد از بهر آن بی نظیر

یکی بره آهوی خوش خط و خال

[...]

پدر کشته دخت رسول انام

سکینه، شکیب روان امام

به عناب نسرین که بی آب خست

بیافکند بر گردن باره دست

بگفتا: که ای اسب فرخنده شاه

[...]

بدان بال و پر بسته مرغ حرم

علی اصغر آماج تیر ستم

که برخاک افتاده درآفتاب

ز گوری که از بهر وی کنده باب

برون آمد آمن در یکتا زکان

[...]

نگویم به آن چوب دستی چه کرد

که قلب نبی زان شود پر ز درد

همی گفت دارم ازین سر عجب

کزین خوب تر نیست دندان و لب

یکی مرد ز اصحاب خیرالانام

[...]

به نزدیک یثرب چو زان راه دور

رسیدند و بنهفت رخساره هور

به زینب (س) چنین ام کلثوم گفت

که ای با مهین مام در رتبه جفت

بسی رنج برد این کهن سال مرد

[...]

شهنشاه رسولان مکرّم

جهاندار و نگهبان دو عالم

خداوند براق و رفرف و تاج

شه گردو ننورد و عرش معراج

محمد آفتاب برج لولاک

[...]