×
ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - صلحیه بلد
روزی ز جور خصم ستمگر ظلامه ای
بردم به نزد قاضی صلحیه بلد
دیدم سرای تیره و تنگی به سان گور
تختی شکسته در بن آن هشته چون لحد
میزی پلید و صندلی کهنه پای آن
[...]
۵۰ بیت
ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۴
کشور خاور شده است خسته و بیمار
خیز و برایش یکی طبیب به دست آر
باختر او را چو وَسَنی است به تحقیق
دارد با او همی رقابت بسیار
وسنی خواهد عدوی خویش کند پست
[...]
۵۰ بیت
ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۷
آفتاب آمد سریر آسمان را پادشاه
اختران همچون سپاهند و سپهسالار ماه
ماه اگر در شب نتابد کس ز نور اختران
کی تواند ساخت محفل کی تواند جست راه
گفت تهمورث که باشد شه شاهینی قوی
[...]
۵۰ بیت