گنجور

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۶

 

دانی بیان آنکه اذا الشمس کورت

معنی چه گفته‌اند بزرگان پارسا

یعنی وجود «فضل » سر از خاک برگرفت

خورشید و ماه را نبود آن زمان ضیا

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۷

 

جرمی که کرده ام اگر آری به روی من

مانند ابر آب شوم در دم از حیا

گر من گنه کنم کرمت بی نهایت است

شب را امید هست که روز آید از قفا

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۸

 

توبه کند کسی که به وقت گل از شراب

کی توبه اش قبول کند غافرالذنوب

قطع تعلق از همه لذات کرده‌ایم

الا ز جام باده گلگون و روی خوب

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۹

 

آدم به سهو کرد خطایی و سجده کرد

زو درگذشت حق که خداوند عالم است

بر آدمی ز غفلت اگر واردی رود

تو نیز درگذر که ز فرزند آدم است

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۱۰ - ماده تاریخ قتل فضل الله

 

شرق و غرب از فتنه یأجوج چون شد پرفساد

تی و میم و واو و ری قد کان جبارا عنید

مظهر لطف الهی، هادی انس و ملک

آن که مثلش کس ندید و هم نخواهد نیز دید

چون به ظلم از ملک شروانش طلب کردند و رفت

[...]

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۱۱

 

ذات آمد اب اسما، اسم آمد ام فعل

شیر از پستان اسما می‌خورد طفل بشیر

این سخن را درنیابد آن که در پیش خسان

خوانده باشد از جمالت شرح نسیان کبیر

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۱۲

 

سر زلفش دو عالم را به یک جو برنمی‌آرد

بیا ای خواجه! گر هستت سر سودای بازارش

بیا و خرمن تقوی به باد عاشقی بر ده

که دارد آتش موسی شراب ناب اسرارش

نسیمی عهد دلداری نبسته است آنچنان با تو

[...]

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۱۳

 

گرچه شیطان الرجیم از راه انصافم ببرد

همچنان امید می دارم به رحمان الرحیم

گر گناهی کرده ام: اغفرلنا، هستی غفور

ور خطایی کرده ام: استغفرالله العظیم

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۱۴

 

خدا را، مصطفی را، مرتضی را

حسن شاه و حسین کربلا را

به زین العابدین آن سرور دین

محمد باقر آن ماه دجی را

به علم جعفر صادق چو کاظم

[...]

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۱۵

 

هرکه باید فیض از «من عنده علم الکتاب »

می رسد «السابقون السابقون » او را خطاب

عاقبت عالم فرو خواهد گرفت این نور پاک

ای خوشا آن کس که در ادراک او دارد شتاب

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۱۶

 

بر بساط عشق این شطرنج ذات

سی و دو آمد به بازی کاینات

خانه ها را نیک بین و نیک دان

تا نباشی بر بساطش شاهمات

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۱۷

 

ای «سقاهم ربهم » نام لبت

آب حیوان جرعه جام لبت

روح قدسی دردی آشام لبت

خون عاشق ریختن کام لبت

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۱۸

 

گر مرا پیش سگانش نیست عزت، دور نیست

حرمت هرکس عزیز من بقدر عزت است

گر پریشان شد دل از زلفش نسیمی! دور نیست

زان که در هریک پریشانیش صد جمعیت است

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۱۹

 

از نسیمت نفخه عیسی دمی است

وز دمش هردم مسیح مریمی است

بر درت هر ذره‌ای جام جمی است

مست عشقت هر نفس در عالمی است

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۲۰

 

پرده از رخسار خود بردار باز

این حکایت را فرو مگذار باز

یوسف مصری شعار آمد پدید

ای عزیزان! بر سر بازار باز

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۲۱

 

ای جهان عشق بی رویت حرام

هردم از ما بر رخ و زلفت سلام

مصحف روی تو می خوانم تمام

مژه و ابرو و زلفینت کلام

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۲۲

 

آفتاب مشرق از مغرب زمین

شد پدید از فضل رب العالمین

روز دنیی رفت و آمد یوم دین

چشم حق بین باز کن حق را ببین

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۲۳

 

ای نسیم سحری! غالیه‌بار آمده‌ای

مگر از سلسلهٔ سنبلِ یار آمده‌ای

گر نداری هوس ریختن خون هزار

چیست ای غنچه! که با خنجر خار آمده‌ای

ای گل! ار سرخ برآیی عجبی نیست که تو

[...]

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۲۶

 

آن کتابی که پر ز اسرار است

منطق الطیر شیخ عطار است

نسیمی