گنجور

 
۱
۲
۳
۶
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱

 

ای کرده بلطف خود مکرم ما را

وز خاک سیه ساخته آدم ما را

آموخته علمهای مبهم ما را

افراخته سر بهر دو عالم ما را

۲ بیت
فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۲

 

ای معرفتت وسیله خلقت ما

لطف تو خمیر مایه طینت ما

لازم شده طاعت تو بر ذمت ما

با آنکه تو بی نیازی از طاعت ما

۲ بیت
فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۳

 

گر اهل دلی بده رضایی بقضا

از دایره رضا منه بیرون پا

دریاب که دارد عدد لفظ رضا

یمن و شرف هزار و یک نام خدا

۲ بیت
فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۴

 

عشق تو که آزرد دل زار مرا

پر ساخت ز خون دیده خونبار مرا

خواهم که بسوزد دل بیمار مرا

آزاد کند جان گرفتار مرا

۲ بیت
فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۵

 

ای شیفته عشق تو جان و دل ما

آمیخته شوق تو آب و گل ما

خاک سر کویت همه جا منزل ما

ذوق غم عشقت همه دم حاصل ما

۲ بیت
فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۶

 

ای زلف تو سرمایه رسوایی ما

عشق تو بهار گل شیدایی ما

رخسار تو شمعیست که می افروزد

از پرتو او چراغ بینائی ما

۲ بیت
فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۷

 

ماییم که نیست هیچ کس همدم ما

ما در غم کس نه ایم و کس در غم ما

نی ما خبر از مردم عالم داریم

نی مردم عالم خبر از عالم ما

۲ بیت
فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۸

 

عمریست که باز عشق یارست مرا

دل در غم عشق بی قرارست مرا

گشتست گره گشای کارم غم عشق

با غیر غم عشق چه کارست مرا

۲ بیت
فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۹

 

در جان غم عشق تو نهانست مرا

آرام دل و راحت جانست مرا

جا کرده بسان خون درون رگ و پی

این زندگی که هست از آنست مرا

۲ بیت
فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰

 

تا گشت دل زار ز دلدار جدا

شد طاقت و راحت از دل زار جدا

از یار جدا نمی توان بود دمی

چون زنده کسی بماند از یار جدا

۲ بیت
فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۱

 

بخرام که بینم قد رعنای ترا

نظاره کنم چهره زیبای ترا

مستانه بپای تو نهم هر دم سر

بر دیده کشم خاک کف پای ترا

۲ بیت
فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۲

 

سودای سر زلف تو دارم همه شب

اینست سبب که بی قرارم همه شب

چون شمع بیاد مهر رویت تا صبح

می سوزد دل در انتظارم همه شب

۲ بیت
فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۳

 

کام دل زار ما روا کن یارب

توفیق سخن نصیب ما کن یارب

ما را به ازین سخن سرا کن یارب

گویا بثنای مصطفا کن یارب

۲ بیت
فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۴

 

آن راهنمای عجم و ترک و عرب

کز مشرب اوست دعوی هر مذهب

قدر همه را گرچه ادب نیست سبب

از رؤیت اوست رفعت قدر ادب

۲ بیت
فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۵

 

نگشاد بپرسش من آن دلبر لب

کام دل من نداد آن شکر لب

مقصود نشد میسر از دولت وصل

وز شوق رسید دل بجان جان بر لب

۲ بیت
فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۶

 

آیین وفا ز ماه رویان مطلب

آسودگی از عربده جویان مطلب

رسم بدی از بدان طمع دار ولی

آثار نکویی ز نکویان مطلب

۲ بیت
فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۷

 

ای دل اگرت هوای این درگاه است

بگذر ز وجود خود که سد راه است

نفی خود و اثبات خدا باید کرد

این معنی لا اله الاالله است

۲ بیت
فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۸

 

حسنت که ز کاکل علم افراشته است

مویی ز کمال لطف نگذاشته است

معلوم شد ای ماه که در قسمت حسن

قسام ازل با تو نظر داشته است

۲ بیت
فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۹

 

آن شوخ که دل خراب نظاره اوست

چشمم حیران ماه رخساره اوست

با مه مکنید نسبت ماه رخش

مه نیز ز عاشقان آواره اوست

۲ بیت
فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۲۰

 

مشتاق وصال تو کسی نیست که نیست

حیران جمال تو کسی نیست که نیست

بد حال ز حال تو کسی نیست که نیست

خالی ز خیال تو کسی نیست که نیست

۲ بیت
فضولی
 
 
۱
۲
۳
۶
 
تعداد کل نتایج: ۱۰۵