×
فضولی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۴۲
خیز ای ناقه دوران روش گردون تن
که چو بدرت کف پا هست هلالت گردن
ای چو دوران روشت لیک نه بیرحم چو او
هر کرا دید غریبست رسانده بوطن
تویی آن بادیه پیمای بیابان پرورد
[...]
۵۱ بیت
فضولی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۴۶
در آرزوی ناوک او مردم ای کمان
سستی مکن بسویم ازو ناوکی رسان
در جان من همیشه خیال خدنگ او
مانند آن الف که بود در میان جان
ای چشم و غمزه ات زده صد ناوک جفا
[...]
۵۱ بیت
فضولی » دیوان اشعار فارسی » مقدمهٔ دیوان فارسی
نیست مستغنی به سان جان و تن،
از سخن معنی و از معنی سخن
به حقارت نتوان کرد نظر سوی سخن
سخن آن است که از عرش برین آمده است
دل ما میل سخن چون نکند کان گوهر
[...]
۵۱ بیت