گنجور

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰

 

هر نسیمی که به من بوی خراسان آرد

چون دم عیسی در کالبدم جان آرد

دل مجروح مرا مرهم راحت سازد

جان پر درد مرا مایه درمان آرد

گوئی از مجمر دل آه اویس قرنی

[...]

۳۱ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - و نیز در ستایش بهرام شاه گفته است

 

چشمم چو بر سر گل و گلزار می‌رود

اندیشه در پی دل و دلدار می‌رود

در وقت نوبهار سوی جلوه‌گاه گل

از خار کمتر است که بی‌یار می‌رود

در گلستان هر آنکه رود بی‌جمال دوست

[...]

۳۱ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۹

 

خدای داند و بس تا چه خرم است جهان

بدین نظام جهان را کسی نداد نشان

ز یمن تست مرفه زمانه شاکی

به آرزو نتوان جست این چنین دوران

رسید کار به جائی که راست پنداری

[...]

۳۱ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - در مدح ابوعلی حسن احمد گوید

 

زهی مبارک فال و زهی خجسته بنی

که چرخ برتو سعادت کند نثار همی

به پیش شکل تو ناقص گذاردش آذر

به پیش نقش تو مثله نمونه مانی

مرافق تو گشاده چو عرصه عالم

[...]

۳۱ بیت
سید حسن غزنوی