گنجور

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۴ - ایضا در مدح بهرام شاه است

 

یارب منم که بخت مرا باز در کشید

وز قعر چاه تیره به اوج قمر کشید

بختم گرفت در بر از آن پس که رخ بتافت

چرخم نهاد گردن از آن پس که سر کشید

منت خدای را که شب تیره رنگ من

[...]

۲۱ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۸

 

ای دور ملک تو سبب دور آسمان

وی هیچ دیده چون تو ندیده خدایگان

خورشید داد و دینی جمشید تاج و تخت

دریای عفو وجودی و دارای انس و جان

هم روی روزگاری و هم پشت کارزار

[...]

۲۱ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۶ - وله

 

ای صبا طوف در گلستان کن

همدمی با هزاردستان کن

راز با برگهای سوسن گوی

ناز با شاخهای ریحان کن

گر ته تنگ یاسمن بگشای

[...]

۲۱ بیت
سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۹

 

گرچه گردد برای ما افلاک

ورچه باشد به کام ما ارکان

هیچ بزمی بود چنان خرم

هیچ طیفی بود چنان شادان

که دوم روز عید ما را بود

[...]

۲۱ بیت
سید حسن غزنوی