گنجور

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱

 

جان را هوای روی تو بر جای جان نشست

مهر توام درون دل مهربان نشست

گنج روان توئی و بهر تار موی تو

مار شکنج بر سر گنج روان نشست

هر دل که از کنار تو برخاست یک زمان

[...]

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲

 

خیل خزان بتاختن بر سپه بهار زد

خسرو مهرگان علم بر سر کوهسار زد

زاغ سیاه طیلسان خطبه خسرو جهان

خواند به نامش آن زمان شاشه زر عیار زد

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳ - خون سیاوشان

 

گر نه به چشم مردمی سوی تو بنگرد فلک

خشم تو در دو چشم او مردمک استخوان کند

آنچه به یک زمان کند کین تو خالی از زمین

قوت و گردش فلک راست به صد قران کند

گوهر آبگینه را لعل سیاوشی مخوان

[...]

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴ - در توصیف باده

 

جز می صرف در جهان،چیست که از صروف او

رأی طرب قوی شود، رایت غم نگون بود

روح در او سبک شود، چونکه از آن گران خورد

عقل ازو قوی شود، گرچه روان زبون بود

سرخ مئی که طعم او، طبع ستم رسیده را

[...]

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵

 

بودند بتان به پیش من خوار

واکنون خود را چه خوار بینم

آن کس که مرا شکار بودست

خود را به کفش شکار بینم

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶

 

ما راست جهات سته یک کام

ما راست بحار سبعه یک جو

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷ - از قطعه ای

 

تا اثر جهان بود باد جهان به نام تو

تا گهر فلک بود، باد فلک غلام تو

مصلحت جهانیان هست دوام دولتت

باد ستون آسمان دولت بر دوام تو

کرد به نام تو خرد کل مرکبات را

[...]

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸ - آغاز بداندیشی، فرجام گرفتاری

 

شاهی که بدو نازد شاهی به جهانداری

خواهند به نور از وی اجرام فلک یاری

فرخنده (منوچهر) آن کش دهر برد فرمان

دارد صفت یزدان در قصد نکوکاری

بدخواه ورا خویشی با محنت و درویشی

[...]

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹ - قطعه

 

شاها همه شاهان را شاهی به هنرمندی

بنیاد شهنشاهی محکم تو درافکندی

هر جا که تو کوشیدی، خصمان قوی دیدی

بیخ همه ببریدی تخم همه برکندی

بس دشمن پر دستان، کز تیغ تو شد بیجان

[...]

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰ - مطایبه

 

بادا همه ساله ذخرة الدین

آسوده ز فتنه زمانه

شهزاده شیر دل فریدون

آن چون پدر از جهان یگانه

میری که ز قدر درگهش را

[...]

فلکی شروانی