منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۵ - در شکرگزاری عید و مدح خواجه محمد
ماه رمضان رفت و مرا رفتن او به
عید رمضان آمد، المنه لله
آنکس که بود آمدنی آمده بهتر
و آنکس که بود رفتنی او رفته بده به
برآمدن عید و برون رفتن روزه
[...]
منوچهری » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۱
نوآیین مطربان داریم و بربطهای گوینده
مساعد ساقیان داریم و ساعدهای چون فله
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۰ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی
رزبان را به دو ابروی برافتاد گره
گفت: لا حول و لا قوة الا بالله
ابن بلایه بچگان را ز چه کس آمده زه
همه آبستن گشتند به یک شب که و مه
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۹ - در مدح سلطان مسعود غزنوی
در سروستان بازست، به سروستان چیست
اور مزدست، خجسته سر سال و سرماه
سرو را سبزقبایی به میان در بندند
بر سر نرگس تر سازند از زر کلاه
قمریان راه گل و نوش لبینا راندند
[...]
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۹ - در مدح سلطان مسعود غزنوی
در سروستان بازست، به سروستان چیست
اور مزدست، خجسته سر سال و سرماه
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۹ - در مدح سلطان مسعود غزنوی
سرو را سبزقبایی به میان در بندند
بر سر نرگس تر سازند از زر کلاه
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۹ - در مدح سلطان مسعود غزنوی
قمریان راه گل و نوش لبینا راندند
صلصلان باغ سیاووشان با سرو ستاه
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۹ - در مدح سلطان مسعود غزنوی
خول طنبورهٔ کویی زند و لاسکوی
از درختی به درختی شود و گوید: آه
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۹ - در مدح سلطان مسعود غزنوی
هر چکاوک را رسته ز بر سر کلهای
زاغ با داغ گرفته به یکی کنج پناه
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۹ - در مدح سلطان مسعود غزنوی
پیرهن دارد زین طالب علمانه یکی
در دو تیریز ببرده قلم و کرده سیاه
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۹ - در مدح سلطان مسعود غزنوی
به دو منقار زمین چون بنشیند بکند
گویی از سهم کند نامه نهان بر سر راه
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۹ - در مدح سلطان مسعود غزنوی
چون ده انگشت دبیری که کند فصل بهار
به دوات بسدین اندر، شبگیر پگاه
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۹ - در مدح سلطان مسعود غزنوی
به تکاپوی سحاب آید از جده همی
به لب باغ، کند در سلب باغ نگاه
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۹ - در مدح سلطان مسعود غزنوی
دوستگان دست برآورده بدرید نقاب
از پس پرده برون آمد با روی چو ماه
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۹ - در مدح سلطان مسعود غزنوی
آب حیوان ز دو چشمش بدوید و بچکید
تا برست از دل و از دیدهٔ معشوق گیاه
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۹ - در مدح سلطان مسعود غزنوی
تا که خورشید فراز آمد و بر دوست بتافت
بشدش کالبد از تابش خورشید تباه
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۹ - در مدح سلطان مسعود غزنوی
اینچنین سنگدلی، بیحق و بیحرمت جفت
شاه مسعود مبیناد و میفتاد به راه
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۹ - در مدح سلطان مسعود غزنوی
چون رسولانش ده گام به تعجیل زنند
قیصر از تخت فرو گردد و خاقان از گاه
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۹ - در مدح سلطان مسعود غزنوی
همچو خورشید کجا لشکر سایه شکند
لشکر دشمن به زین شکند شاهنشاه
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۹ - در مدح سلطان مسعود غزنوی
بامدادی که زمین بوسه دهندش پسران
چهل و اند ملک بینی با خیل و سپاه