گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - فی التوحید

 

ای ز امر کن فکانت گشته پیدا کاینات

ذات بی چون تو را ترک صفت عین صفات

با کمال قدرتت کار دو گیتی بی محل

با ثبات ملکتت ملک دو عالم بی ثبات

شمّه ای از فیض فضلت عذرخواه غافلان

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - فی نعت النّبی صلی الله علیه و آله و سلّم

 

ای افتخار نام نبوّت به نام تو

افزوده حشمت رسل از احتشام تو

تفضیل مکّه بر همه گیتی ز فضل تو

تعظیم کعبه از شرف احترام تو

تا قدر تو ز منزل ادنی مقام یافت

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - ستایش احمد بهادرخان

 

آمد نسیم و بوی تو آورد سوی من

بادا فدای جان نسیم تو جان و تن

وه وه چه گویمت که چه خندان و شاد داشت

ما را نسیم وصل اویس از سوی قرن

ای دوست تا نسیم تو بشنیدم از صبا

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - ستایش شاه شجاع

 

کسی که شمع جمال تو در نظر دارد

ز آتش دل پروانه کی خبر دارد

ز مرهمش نبود سود دردمندی را

که زخم تیغ رقیب تو در جگر دارد

ز بی قراری زلفش قرار یافت دلم

[...]

جهان ملک خاتون