گنجور

 
۱
۲
۳
۱۹
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱

 

با ندیمان خوش و صحبت یاران لطیف

خوش بود دامن صحرا و دف و چنگ و رباب

به وصال خودم ار یار دمی بنوازد

کنم از آتش سینه جگر خویش کباب

۲ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷

 

اگر به بند زمانه کسی شود محبوس

ز حال او بنمایند مردم استفسار

منم که گر به غلط چون کسی برد نامم

هزار بار بگوید ز ترس استغفار

۲ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹

 

دلبرا به زین توقّع بود بر الطاف تو

از جهانت برگزیدم یار خود پنداشتم

چون ز بستان امیدت خار امّیدم دمید

لاجرم نومید گشتم بوستان بگذاشتم

۲ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲

 

هرچند که بر جوی ندارم قدرت

لیکن نخرم همه جهان را به جوی

گر جمله جهان ز آب طوفان گیرد

چون نوح به دست ماست دریا به جوی

۲ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱

 

در دیده خیال تست ما را همه جا

هستیم ز بیم هجر در خوف و رجا

صبرم ز رخ خویش همی فرمایی

صبر و دل من بگو کجا تا به کجا

۲ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲

 

اسرار تو در سینه نهانست مرا

وز دیده سرشک خون روانست مرا

چون سر به فدای راه عشقت کردم

ای همنفسان چه جای جانست مرا

۲ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳

 

یارب تو روا مدار دل تنگ مرا

مپسند در این روز بدین ننگ مرا

ای چرخ کبود حرفه اینت بترست

اسب همه رهوار و خر لنگ مرا

۲ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴

 

من روی تو را سمن نگویم حاشا

سرو قدت از چمن نگویم حاشا

آن حقّه یاقوت پر از گوهر را

ای دیده من دهن نگویم حاشا

۲ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶

 

ای سرو قد تو رسته در دیده ما

بی روی تو خواب نیست در دیده ما

این مردمک دیده ز ما شرم نداشت

راز دل خسته گفت او در همه جا

۲ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷

 

عشّاق به درگهت اسیرند بیا

بدخویی تو بر تو نگیرند بیا

هر جور و جفا که کرده ای معذوری

زان پیش که عذرت نپذیرند بیا

۲ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸

 

عمریست که تا از تو جداییم بیا

در درد به امّید وفاییم بیا

برخاسته از سر جهان بنشستیم

بر خاک در تو بی نواییم بیا

۲ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹

 

خواهم شبکی روی تو اندر مهتاب

تا از رخ خود نبینی اندر مه تاب

تاب است در آن زلف مسلسل باری

چون می تابی دو زلفت اندر مهتاب

۲ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰

 

یارب به درت شب نیازست امشب

با دوست مرا نوبت رازست امشب

قلبست و خلاص خواهم از دل زان روی

در بوته عشق در گدازست امشب

۲ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱

 

بر ما در عیش و ناز بازست امشب

ما را کرم تو چاره سازست امشب

در حضرت جانان که صبا بار نیافت

جان و دل ما محرم رازست امشب

۲ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲

 

گلروی من از غرور در ورد آویخت

با سرو سهی و یاسمن مهر آمیخت

خورشید رخش چو بر گل انداخت نظر

بیچاره ز تاب روش فی الحال بریخت

۲ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳

 

برخیز و به باغ آی که گل در جوش است

بی روی تو بلبل چمن خاموش است

زنبور صفت چرا زنی نیش مرا

گفتا چه شود که نیش من با نوش است

۲ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴

 

امروز به بستان چو گل اندر جوش است

صحرا و در و دشت زمرّدپوش است

زنهار می لعل به دست آر سبک

برخیز و بیا که وقت نوشانوش است

۲ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵

 

ای دل گل روی یار دیدن چه خوش است

وز لعل لبانش بوسه چیدن چه خوش است

یک لحظه وصال او به بازار غمش

دل کرده فدا به جان خریدن چه خوش است

۲ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶

 

رفتم به چمن که گل به جوش آمده است

بلبل دیدم که در خروش آمده است

گفتم چه شدست و این فغان تو ز چیست

گفتا چه کنم که گل فروش آمده است

۲ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷

 

صبحی به چمن سوسن آزاد بخاست

وز قامت خود صحن چمن می آراست

رخسار چو لاله اش بدیدم گفتم

در سوخته خرمن زدن آتش نه رواست

۲ بیت
جهان ملک خاتون
 
 
۱
۲
۳
۱۹
 
تعداد کل نتایج: ۳۷۹