×
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۶
امتت را چون نبینی بر چه سانند؟ ای رسول
بیشتر جز مر ستوران را نمانند، ای رسول
گر نگشتهستند فتنه بر جهان از دین حق
چون جهانند و طلب گار جهانند، ای رسول؟
از قوی عهدی که کردی بر همه روز غدیر
[...]
۳۸ بیت
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۸
مکر و حسد را ز دل آوار کن
وین تن خفتهت را بیدار کن
نفس جفا پیشهت ماری است بد
قصد سوی کشتن این مار کن
به آتش خرسندی یشکش بسوز
[...]
۳۸ بیت
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶۵
نگه کن سحرگه به زرین حسامی
نهان کرده در لاژوردین نیامی
که خوش خوش برآردش ازو دست عالم
چو برقی که بیرون کشی از غمامی
یکی گند پیر است شب زشت و زنگی
[...]
۳۸ بیت