×
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۴ - کشتن فرامرز، سر جادوان را
زجا اندر آمد چو کوه گران
یکی سنگ انداخت بر پهلوان
سپر در سر آورد آن چیره دست
نیامد از آن سنگ بر وی شکست
جهان جو سوی خنجر آورد دست
[...]
۴۳ بیت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۸۱ - صفت جنگ کردن خورشید
گروهی به خورشید یل بازخورد
برانگیخت او اسب و برخاست گرد
بیفشرد خورشید یل نامجوی
فرودآمدش هریک از پیش رو
دو مرد از دلیران دشمن بکشت
[...]
۴۳ بیت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۸۶ - فرستادن بهمن،سیه مرد را بر سر راه فرامرز
چو بر زهره،تیره شب الماس کرد
هوا روز روشن،شب تار کرد
به هردو سپاه اندرآمد کمی
زهم بازگشتند هردو غمی
سیه مرد را شاه ایران بخواند
[...]
۴۳ بیت