گنجور

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۷ - رهایی یافتن گلشاه

 

چو گلشاه رخسار ورقه بدید

ز جانش گل شاد کامی دمید

نگفتند از بیم لشکر سخن

برون شد بدر ورقه و سروبن

نهان از پس خیمه بیرون شدند

[...]

۴۸ بیت
عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۲ - شب و روز کردش برفتن شتاب

 

شب و روز کردش برفتن شتاب

چو مدهوش بی عقل و بی خورد و خواب

دلش گشته زار و تنش گشته نرم

همی راند از دیدگان آب گرم

هر آن کس کی پرسیدی از وی خبر

[...]

۴۸ بیت
عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۱ - بازگشتن ورقه به حی بنی شیبه

 

نبد ورقه را ز آن حدیث آگهی

که چونست احوال سرو سهی

چو انگشتری و زره سوی اوی

رسید از بر گلشه خوب روی

چو بشنید پیغام او از غلام

[...]

۴۸ بیت
عیوقی