گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در مدح شاه اسماعیل گوید

 

رسید آن گل که می بخشد طراوت گلشن جان را

نسیمش برگرفت از خاک ره تخت سلیمان را

عزیزان هر طرف پویان که یوسف سوی مصر آمد

جوانان تهنین گویان ز هر سو پیر کنعان را

گذشت ایام بی برگی رسید آن نو بهار اکنون

[...]

۳۶ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - در مدح شاه اخی بیک گوید

 

باز شد وقت طرب آمد سوی گلزار گل

برگ عیش عندلیب آورد دیگر بار گل

صبحدم، خونین دل بلبل گشاید در چمن

چون بخندد غنچه و بنمایدش دیدار گل

گل درون پرده شب در خواب ناز و بامداد

[...]

۳۶ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۷ - در مدح گوید

 

ای عکس از آفتاب ترا همبر آینه

کس را چه حد که تیز بیند در آینه

چون عکس خود در آینه بینی و لب گزی

او هم ز دیدن تو گزد لب در آینه

عیسی نماید از فلک آبگینه رنگ

[...]

۳۶ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۲ - در مدح یعقوب خان گوید

 

بر رخ کمند زلف معنبر نهاده یی

این دام فتنه چیست که دیگر نهاده یی

لب را گزیده یی و ازین شیوه ملیح

داغی غریب بر دل شکر نهاده یی

در سنگ سیم باشد و در نافه مشک لیک

[...]

۳۶ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۴۲ - بهم رسیدن پروانه و شمع و فدا کردن پروانه خود را

 

عجب وقتی جگر سوزست آندم

که افتد عاشقان را دیده برهم

دو عاشق را نظر چون برهم افتد

تو گویی آتشی در عالم افتد

چو کردند آن دو تن درهم نگاهی

[...]

۳۶ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » سحر حلال » بخش ۲۳ - رسیدن نامه جم به گل و نامه نوشتن او و دایه را در میان داشتن

 

ساقی از آن شیشه پر خون کرم

کافتد اوز در دل و در خون کرم

اندک او شد شرر ار خوردیش

خورده آتش حذر از خوردیش

پیرم از آن یکدودم آور بمن

[...]

۳۶ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » سحر حلال » بخش ۲۳ - رسیدن نامه جم به گل و نامه نوشتن او و دایه را در میان داشتن

 

ساقی از آن شیشه پر خون کرم

کافتد اوز در دل و در خون کرم

اندک او شد شرر ار خوردیش

خورده آتش حذر از خوردیش

پیرم از آن یکدودم آور بمن

[...]

۳۶ بیت
اهلی شیرازی