گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

جهان کهنه چو نو کرد عادت و خو را

به قبله ی عربی آورد عجم رو را

شفیع روز قیامت، محمد مرسل

که قبله گاه جهان کرده طاق ابرو را

شهی که کرده ز درویشی و تهیدستی

[...]

۱۴ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷

 

ز طوف میکده واجب بود سپاس مرا

که کرد شوق برهمن خداشناس مرا

چنان که سایه ی ابر بهاری از خورشید

ز جلوه ی تو پریشان شود حواس مرا

مگر ز دست تو ای بوالهوس قدح گیرد

[...]

۱۴ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۳

 

ز دیده اشک چکد روز وصل یار عبث

که آب جوی رود موسم بهار عبث

کنون که فصل خوشی های روزگار آمد

پیاله گیر و مکن فکر روزگار عبث

دهن چو غنچه ز خمیازه ات به گوش رسید

[...]

۱۴ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۳

 

خرم آنان که به دل راه تمنا بستند

چشم از هر دو جهان چون لب دانا بستند

مانع جلوه ی معنی بود این نقش و نگار

در میان من و او پرده ی دیبا بستند

نتوان شب به سر کوی تو پنهان آمد

[...]

۱۴ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰۸

 

از زمین آزرده ام، وز آسمان رنجیده ام

دوستان! رنجیده ام زین دشمنان، رنجیده ام

همچو بادامم اگر بر چشم صد سوزن زنند

چشم نگشایم ز هم، بس کز جهان رنجیده ام

شد درای محملم ناقوس بر عزم فرنگ

[...]

۱۴ بیت
سلیم تهرانی