گنجور

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۳۵ - رها شدن شهریار از بند هیتال شاه گوید

 

چو صف دو لشکر چنین راست گشت

برآمد یکی گرد از روی دشت

سپاهی سراسر در آهن نهان

همه شیر مردان جنگ آوران

در آهن نهان جمله همچون شرار

[...]

۴۱ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۴۰ - مجلس آراستن ارژنگ شاه با شهریار گوید

 

چنین گفت ارژنگ با نامور

که این جام و آئینه را در نگر

که تا هریک از این دو صنعت بود

وزین هر دو بسیار حکمت بود

مر این جام را جام انجم نمای

[...]

۴۱ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۶۶ - رسیدن شهریار به بیشه پنجم و رزم او با شیران گوید

 

بگفتا که ای شیر شمشیرگیر

روانت جوان باد رای تو پیر

چه فردا زند شیر بر چرخ چنگ

ز گرگ شب افتاد بیم پلنگ

یکی بیشه پیش آیدت پر ز شیر

[...]

۴۱ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۷۳ - بند پاره کردن مضراب دیو و رفتن از بند شهریار گوید

 

ستمکاره مضراب در زیر بند

همی بردش آن شهریار بلند

شکست آن همه بند دیوان دمان

یکی نعره ای زد چو تندر روان

که ای شهریار ستمکاره مرد

[...]

۴۱ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۹۵ - برون آمدن گودرز با چهار صد مرد جنگ آور به پای دار گوید

 

ابا چارصد مرد رزم آزمای

برآمد خروشیدن کرو نای

بدان لشکر ترک اندر زدند

بسرشان همی گرز و خنجر زدند

چه ترکان بدیدند آن کارزار

[...]

۴۱ بیت
عثمان مختاری