گنجور

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۲ - کشته شدن نیو بدست کنازنگ گوید

 

زمین را بخون لعل گون ساختند

تو گفتی فلک را نگون ساختند

کنازنگ زوبین هندی گرفت

بر نیو آمد چو دیو شکفت

چنان زدش بر سینه زخم درشت

[...]

۲۳ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۲۲ - بند افتادن شهریار در زندان سراندیب گوید

 

بعاس آن زمان گفت هیتال شاه

که برکش همین شب مر او را به راه

به سوی سراندیب بر بند کن

دل از بند او شاد خورسند کن

سراندیب را خود کمیندار باش

[...]

۲۳ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۲۷ - صف کشیدن ارژنگ شاه بر هیتال شاه گوید

 

کزین روی ارژنگ آمد به پیش

وزین روی هیتال با فیل خویش

دو لشکر برابر دگر صف زدند

غو پیل بر شد به چرخ بلند

جهان را تو گفتی سیاهی گرفت

[...]

۲۳ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۲۸ - پیدا شدن نقاب دار زرد پوش و کشتن نصوح را گوید

 

به پرسید هیتال کین مرد کیست

کزین سان سواری به گیتی نزیست

ندانیم گفتند کین نامدار

که باشد که آمد درین کارزار

کزین روی آمد مران زرد پوش

[...]

۲۳ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۴۳ - رزم توپال برادر هیتال شاه با شنگاوه گوید

 

به شنگاوه گفت ای ستمکاره مرد

برآرم هم اکنون ز جان تو گرد

بگفت این و برداشت گرز گران

درآمد بشنگاوه اندر زمان

یکی گرز زد برسر ترک او

[...]

۲۳ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۸۵ - رزم خورشید مینو با سپاه ارهنگ دیو گوید

 

چه آمد به نزدیک ارهنگ تنگ

سپه راست کرد و برآراست چنگ

دو لشکر برابر چه کشتند راست

قیامت تو گوئی از آن دشت خواست

ز دیوان یکی دیو وارونه رای

[...]

۲۳ بیت
عثمان مختاری