گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۳ - قصیده

 

رسول مرگ پیامی همی رساند بمن

که میخ خیمه دل زینسرای گل برکن

ترا ز مشرق پیری دمید صبح مخسب

که خواب تیره نماید چو صبح شد روشن

زدند کوس رحیل و تو از غرور هنوز

[...]

۴۸ بیت
جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۰ - چیستان بنام شمشیر و مدح اسپهبد مازندران

 

دولت بیدار دوش کرد زعقل امتحان

گفت بگو چیست آن گوهر روشن روان

آتش همرنگ آب آلت ضرب الرقاب

آیت فصل الخطاب غایت سبق الرهان

نشتر عرق امل شعله برق اجل

[...]

۴۸ بیت
جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۳ - در مدح حسام الدوله والدین اسپهبد ملک مازندران

 

ای ملوک جهان مسخر تو

آدمی زاد جمله لشگر تو

شاه غازی حسام دولت و دین

که فلک بر نتابد افسر تو

چشم ایام سوی درگه تست

[...]

۴۸ بیت
جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۷ - در وصف قاضی القضاة رکن الدین

 

ای غم تو چون سویدا جای در دل یافته

وی خیالت چون سوادا زدیده منزل یافته

نیست طرفه گر بود چشم و دلم جای تو زانک

هست ماه از طرف و قلب اسم منازل یافته

عارض چون شیر تو از زلف چونزنجیر تو

[...]

۴۸ بیت
جمال‌الدین عبدالرزاق