گنجور

 
 
 
مولانا

چون می‌دانی که از نکوئی دورم

گر بگریزم ز نیکوان معذورم

او همچو عصا کش است و من نابینا

من گام به خود نمیزنم مأمورم

سیدای نسفی

ای قبله زخدمتت بسی مهجورم

عمریست از این فیض سعادت دورم

رنجوریم از راه کسل نیست مرا

چون دور ز دیدار توام رنجورم

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سیدای نسفی
صغیر اصفهانی

یا پیر مکن ز درگه خود دورم

میدار به لطف دائمت مسرورم

من کلب در تو هستم ای شیر خدای

مگذار سگ نفس کند مقهورم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه