شمعی فروخت چهره که پروانهٔ تو بود
عقلی درید پرده که دیوانهٔ تو بود
خم فلک که چون مه و مهرش پیالههاست
خود جرعهنوش گردش پیمانهٔ تو بود
پیر خرد که منع جوانان کند ز می
تا بود خود سبوکش میخانهٔ تو بود
خوان نعیم و خرمن انبوه نه سپهر
تهسفرهخوار ریزش انبانهٔ تو بود
تا چشم جان ز غیر تو بستیم پای دل
هر جا گذشت جلوهٔ جانانهٔ تو بود
دوشم که راه خواب زد افسون چشم تو
مرغان باغ را به لب افسانهٔ تو بود
هدهد گرفت رشتهٔ صحبت به دلکشی
بازش سخن ز زلف تو و شانهٔ تو بود
برخاست مرغ همتم از تنگنای خاک
کو را هوای دام تو و دانهٔ تو بود
بیگانه شد به غیر تو هر آشنای راز
هر چند آشنا همه بیگانهٔ تو بود
همسایه گفت کز سر شب دوش شهریار
تا بانگ صبح نالهٔ مستانهٔ تو بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عشق و زیبایی معشوق خود میپردازد. او از شمعی یاد میکند که به خاطر چهره معشوقش فروخته شده و عقلش تحت تأثیر عشق او دچار جنون شده است. شاعر به زیباییهای زندگی مینگرد و میگوید که همه چیز در عالم به خاطر معشوقش میچرخد. پیر خردی که جوانان را از می نوشیدن منع میکند، خود نیز نمیتواند از میخانه معشوق خود دوری کند. شاعر میگوید که حتی سفره نعمت و خوشیها هم به خاطر معشوقش پررنگتر شده است. او در ادامه بیان میکند که چشمش فقط به معشوق دوخته شده و در هر جا که مینگرد، نشانههای زیبایی او را میبیند. در خیالی شیرین، خواب و نغمههای پرندگان به یاد معشوق میآید و هر آشنا یا غریبهای که بدون اوست، برایش بیمعنا شده است. در نهایت، او از شهریار شب میگوید که تا صبح در حال ناله و شادمانی بوده است، باز هم به خاطر عشق و حضور معشوقش.
هوش مصنوعی: شمعی را که چهرهات را به نمایش گذاشت، در واقع پروانهای بود که عاشق تو بود. و عقلی که از حجابهای خود گذشت، کسی بود که دیوانه و شیفتهٔ تو بود.
هوش مصنوعی: آسمان به شکل جامهایی است که چون ماه و خورشید در آن میدرخشند و خودت نوشندهٔ این پیمانهی کیهانی هستی.
هوش مصنوعی: پیر دانا که جوانان را از نوشیدن شراب منع میکند، خود زمانی در میخانه مشغول بود و از این سبو مینوشید.
هوش مصنوعی: در این بیت به توصیف زندگی خوش و نعمتهای فراوان اشاره شده است. به نظر میرسد که نسبت به خوشبختی و شادی که در زندگی وجود دارد، تأکید میشود و به نوعی از نمادهایی چون سفرههای پرنعمت و خرمنهای انبوه برای بیان این خوشیها استفاده شده است. در نهایت، در این متن به نوعی به ثروت و انبوهی اشاره میشود که در زندگی وجود دارد.
هوش مصنوعی: وقتی که نگاه دل را از غیر تو گرفتم، هر کجا که قدم گذاشتم، زیبایی تو جلوی چشمم بود.
هوش مصنوعی: شب گذشته در حالی که خواب مرا فرا گرفته بود، جادوی چشمان تو باعث شد پرندگان باغ به داستان تو گوش دهند.
هوش مصنوعی: هدهد با جذابیت خاصی گفت و گوی خود را آغاز کرد و صحبتش دربارهی زیباییهای زلف و شانهی تو بود.
هوش مصنوعی: پرندهای که نماد اراده و همت من است، از محدودیتهای دنیای مادی رها شده و به جستجوی تو و روزیات میپردازد.
هوش مصنوعی: هر کس که با تو آشنا باشد، به جز تو برای من بیگانه است. حتی افرادی که به نظر آشنا میآیند، در واقع همگی به نوعی بیگانهاند.
هوش مصنوعی: همسایه گفت که از ابتدای شب تا سپیدهدم، صدای نالههای عاشقانهٔ تو از شهریار به گوش میرسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.