گنجور

 
اسیر شهرستانی

هر طرف فتنه ای از گرد سواری برخاست

مژده ای دیده که از دور غباری برخاست

تو به خونریزی و ما از پی تسلیم شدن

هر که را دست و دلی بود به کاری برخاست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode