گنجور

 
اسیر شهرستانی

جز عشق میی در خم افلاک ندیدیم

جز دل گهری در صدف خاک ندیدیم

یک شعله شوخ است که آئینه گداز است

جز داغ تو در سینه غمناک ندیدیم

تا زاهد ناپاک به میخانه نیامد

تردامنی از سلسله تاک ندیدیم

 
sunny dark_mode