گنجور

 
اسیر شهرستانی

آنکه لعلش بیشتر از نیشتر دل می‌برد

گر به خاطر بگذرد شیرین‌شکر دل می‌برد

غیر حرف او نمی‌دانم چه گویم در جواب

هرکه می‌پرسد ز حال من خبر دل می‌برد

شاهد رنگین دنیا جلوه‌ای دارد مپرس

می‌خورد خون جگر تا در نظر دل می‌برد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode