گنجور

 
اسیر شهرستانی

درد می دردی به ایاغت نرسیده است

بوی گل داغی به دماغت نرسیده است

عاشق زکجا شکوه کجا این چه خیالی است

پیداست کزین باده دماغت نرسیده است

سبز است ز خون دل ما حاصلت ای چرخ

این است که یک میوه باغت نرسیده است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode