از بسکه غمت گداخت ما را
نتوان از ما شناخت ما را
در ششدر داو رشک بودیم
دل برد ز غیر و باخت ما را
شرمنده دل چرا نباشیم
هر چند که سوخت، ساخت ما را
صد زخم جگر نواز بردیم
لعلش نمکین نواخت ما را
بی صرفه مهین شریک غم شد
دل کاش نمی شناخت ما را
بودیم اسیر بینوایی
عشق آمد و وانواخت ما را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و غم عمیقش سخن میگوید که زندگیاش را تحت تأثیر قرار داده است. او حس میکند که غمش به حدی است که کسی نمیتواند او را درک کند. با اشاره به زخمهای فراوانی که در دل دارد، تأکید میکند که عشق و وابستگی به کسی، او را از رنجها و مشکلات رهایی بخشیده است، حتی اگر این عشق باعث درد و رنج بیشتر شود. در نهایت، شاعر به حس تسلیم در برابر این احساسات اشاره دارد و از بینوایی و دردی که عشق به همراه دارد سخن میگوید.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه غم تو ما را اینقدر تحت تاثیر قرار داده، دیگر نمیتوانیم خودمان را شناسایی کنیم.
هوش مصنوعی: در دل ما حسادت نسبت به دیگران وجود داشت و ما محبت و توجه را از آنها گرفتیم و در نتیجه، خود را از دست دادیم.
هوش مصنوعی: دل ما چرا باید شرمنده باشد وقتی که با وجود سوختن، همچنان به زندگی ادامه میدهد و ما را میسازد؟
هوش مصنوعی: ما با صد زخم دل، به طرز زیبایی از لبانش لذتی شیرین و خوشمزه چشیدیم.
هوش مصنوعی: دل به این بیهوده دردی دچار شده که ای کاش هرگز ما را نمیشناخت.
هوش مصنوعی: ما در بند رنج و فقر عشق بودیم، عشق به سراغ ما آمد و ما را آزاد کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.