گنجور

 
اسیر شهرستانی

سینه صاف است پیر ما خوشا احوال ما

فال رحمت می گشاید نامه اعمال ما

سرعت پرواز ما را پرگشودن غفلت است

ذره تا خورشید می خندد به استعلاج ما

بیخود از سیر جراحت خانه دل می رسیم

بوی گل مستانه می آید به استقبال ما

بی نیازی نسخه آمال ما را خوانده است

بهتر از فال دو عالم چون نیاید فال ما

در دل از یاد نگاه گرمی آیین بسته ایم

دیده آیینه داغ اختر اقبال ما

شوق کامل را به صد زنجیر نتوان داشتن

می پردگر بر دل خارا کشی تمثال ما

هر سر مژگان نوازشنامه ای شد بیخبر

اینک از در می رسد پیک مبارک فال ما

نا امیدی کارش از مطلب روایی هم گذشت

خاطر ما بیش از این غافل مشو از حال ما

روز و شب را سنبل و گل در گریبان می‌کنیم

عید نوروز است از یاد تو ماه و سال ما

شیشه‌ها بلبل شود جوش بهار عشرت است

خنده گل می‌چکد از جام مالامال ما