عقلیم و طفل مکتب نادانی خودیم
گنجیم و خانه زاد پریشانی خودیم
ما را به خاک رهگذری کرد روشناس
در زیر بار منت پیشانی خودیم
طعن حسود بت پی آزار ما کم است
در دیر هم گواه مسلمانی خودیم
اقبال آفتاب قناعت بلندتر
چون ذره زیر سایه عریانی خودیم
دامن چه می زنی به میان در شکست ما
ای سیل ما خود آفت ویرانی خودیم
حیرت ز بیزبانی ما روشناس شد
رسوای عالم از غم پنهانی خودیم
دل را اسیر شکوه ای از راه برده بود
ممنون بازگشت پشیمانی خودیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خلوتپرست گوشهٔ حیرانی خودیم
یعنی نگاه دیدهٔ قربانی خودیم
ما را چو صبح باگل تعمیرکار نیست
مشتی غبار عالم ویرانی خودیم
لاف بقا و زندگی رفته نازکیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.