گنجور

 
اسیر شهرستانی

گر ندانی تا قیامت راز ما

نقش کن بر لوح دل انداز ما

بی جگرتر از نگاه حیرتیم

بر زمین پر می کشد پرواز ما

ما امانتدار نقد وحدتیم

در دل عالم نگنجد راز ما

گر نداند دل توان معذور داشت

می گدازد در دل ما راز ما

از تغافل صید دلها می کند

شیوه ها دارد شکار انداز ما

بسته ایم از بیزبانی صف اسیر

سینه صافی ترک تیرانداز ما