گنجور

 
اسیر شهرستانی

هوای خلد ندارم به کوی یار قسم

خوش است لذت خواری به افتخار قسم

سری که باشدم از خصم هم مضایقه نیست

به سرگذشتگی تیغ آبدار قسم

وفای وعده ندیده است هرگز از تو کسی

به نا امیدی شبهای انتظار قسم

مرا ز فیض جنون کار نیست با گل و خار

به سینه صافی آیینه بهار قسم

اسیر چشم و دل ما هوس پرست نشد

به چشم پاک و به دلهای بی غبار قسم