با لبش همزبانیی کردم
مردم و زندگانیی کردم
یک صبوحی زدم به یاد کسی
صبح را باغبانیی کردم
گرد نسیان به خاطر افشاندم
صید راز نهانیی کردم
آرزوها به دل گره شده بود
دیدمش جانفشانیی کردم
رفته بودم ز خاطر همه کس
بر دل خود گرانیی کردم
حرفی از دفتر جنون خواندم
دعوی نکته دانیی کردم
گرد راه فتادگی گشتم
با فلک هم عنانیی کردم
بی محابا زدم بر آتش اسیر
در صف دل جوانیی کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.