آتش از آن گرمی نگاه گرفتم
تا عرق فتنه ای ز آه گرفتم
سوخت سراپای ما ز آتش پنهان
بسکه چو مژگان به گریه راه گرفتم
رنگ تپیدن نداشت خون شهیدان
دامن پاک تو را گواه گرفتم
چشم ودل ما بس است جلوه گه او
گل به در دیر و خانقاه گرفتم
بسکه تپیدم به زیرپای سمندش
خون خود از خاک صیدگاه گرفتم
بر سر راهش اسیر بسکه نشستم
کام دل و دیده از نگاه گرفتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی احساسات عمیق و آتشین شاعر را بیان میکند. شاعر از گرمی نگاه کسی سخن میگوید که موجب تحرک احساساتش شده است و در پی آن، دچار عذاب و درد ناشی از عشق و شوق میشود. او به آتش پنهانی درون خود اشاره میکند که او را میسوزاند و در عین حال، عشق و زیبایی معشوقش را ستایش میکند. شاعر، با تأکید بر مسائلی چون درد و فراق، تصویرهای زندهای از اشک و غم میسازد و به عشقاش اشاره میکند که هر بار او را به یاد معشوق میاندازد. در نهایت، او از تپش قلب و خونریزیاش به خاطر عشق میگوید و نشان میدهد که عشقش چگونه او را به چالش میکشد و درگیر خود میکند.
هوش مصنوعی: من گرمایی را که به خاطر نگاهی خاص بود، احساس کردم و از این احساس، به نوعی عرق و غم و اندوهی ناشی از فتنه و مشکل دچار شدم.
هوش مصنوعی: تمام وجود ما از آتش پنهانی میسوزد، چونکه به شدت اشک ریختم و همچون مژگان (به مانند گروهی از افرادی که با یکدیگر گریه میکنند) به گریه پرداختم.
هوش مصنوعی: خون شهیدان نمیتواند رنگی به خود بگیرد که دامن پاک تو را متهم کند و من برای اثبات این موضوع به تو اشاره میکنم.
هوش مصنوعی: چشم و دل ما به تماشای او راضی است؛ زیبایی او را در مکانهای مقدس و در محلهای دعا و عبادت به دست آوردهام.
هوش مصنوعی: من به قدری زیر پای اسبش کوبیدم و ضربه زدم که خونم را از خاک شکارگاه بیرون آوردم.
هوش مصنوعی: در مسیر او، به خاطر عشق و توجهی که به او دارم، آنچنان گرفتار شدم که هم دل و هم چشمانم را از دیدن او دور نگه داشتم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.