گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اسیر شهرستانی

داردم شوق تو بیتاب سفر

شمع بزمم شده مهتاب سفر

بستر راحت من سیماب است

در وطن برده مرا خواب سفر

شوق خضر ره و من باد صبا

بی سر انجامیم اسباب سفر

در ره تفرقه دل چو غبار

هست جمعیت من باب سفر

برده شوق وطنم از ره و من

داده ام خانه به سیلاب سفر

دارم آرام ز بی آرامی

شده بیتابی من تاب سفر

سر به نقش قدمی دارد اسیر

می کند سجده به محراب سفر