نه همین نامه چو شمع از خبرم می سوزد
که چو پروانه پر نامه برم می سوزد
پر طاوس کشد سایه آن جلوه به خاک
هر قدم شوق به رنگ دگرم می سوزد
انتظارت نشود سرمه کش دیده کس
این چراغی است که از چشم ترم می سوزد
عضو عضوم سبق سوختن از هم گیرند
جگر از سینه ودل از جگرم می سوزد
هست در هر دو جهان داغ تو سرمایه من
هر کجا می روم آتش به سرم می سوزد
شمع بالین من امشب قد دلجوی کسی است
دل خورشید ز رشک جگرم می سوزد
نکند خواب اجل تیره سرانجام اسیر
شمع دیدار کسی در نظرم می سوزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.