گنجور

 
اسیر شهرستانی

مالک رقاب فتح و ظفر یا علی مدد

از پافتاده ایم دگر یا علی مدد

روشن سواد دیده آیینه گشته ایم

یکبار گفته ایم اگر یا علی مدد

آتش فروز چهره شرمندگی مکن

دل بسته است از تو کمر یا علی مدد

خوش پایمال خصمی افلاک گشته ام

می خواهم از دل تو جگر یا علی مدد

آیینه خانه دو جهان است مهر تو

چشم دل و چراغ نظر یا علی مدد

خورشید ذره ای شده از خاک راه من

تا سایه ات فتاده به سر یا علی مدد

همت ز دستیاری خود بود روشناس

ابر محیط قطره گهر یا علی مدد

روشنگر است رای تو عالم به دست تو

آیینه ساز شام و سحر یا علی مدد

چون غیر درگه تو ندارد پناه اسیر

می خواهد از تو فتح و ظفر یا علی مدد

از کلک هر نفس که کشم در ریاض جان

انشا کنم به رنگ دگر یا علی مدد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode