بی یاد قامتش دل بیتاب من مباد
چون سرو خوشخرام نباشد چمن مباد
معشوق دیگران گل بر باد رفته است
شوخ است نغمه گوشزد کوهکن مباد
وقت اجابت است و دل شب دعا کنم
جز خار گلستان تو در پیرهن مباد
اشکم رساست از ته دل می کنم دعا
در خلوت وصال تو راه سخن مباد
آتش فروز دل نشود گر خیال او
یک برگ شعله در چمن سوختن مباد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به معشوق خود عشق و احترام زیادی میورزد. او ابراز میکند که هرگز نمیخواهد یاد قامت معشوقش از دلش برود و به توصیف زیباییهای او میپردازد. شاعر اشاره میکند که در غیاب این معشوق، هیچ چیز زیبا یا خوشایند نیست و از زندگی بیاو احساس بیرحمی میکند. او در وقت دعا، تنها خواستهاش را معشوق خود میداند و از تضرع دلش میگوید. در نهایت، شاعر بیان میکند که هیچ چیز نمیتواند شعله عشق او را خاموش کند و خیال معشوق، همیشه در دل او خواهد سوخت.
هوش مصنوعی: اگر یاد آن محبوب زیبا نباشد، دل من نباید بیتاب باشد. همچنین اگر مانند سرو خوش قد و قامت نباشد، چمن هم نباید وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: محبوب دیگران به بلندی و زیبایی گل است که در معرض باد قرار گرفته و به همین خاطر آسیبپذیر است. این حالت جوانی و زیبایی او باعث میشود که باید مواظب باشد و بیمراقبتی نکند.
هوش مصنوعی: زمانی است که دعای دل شب به اجابت میرسد، اما امیدوارم که غیر از خار گلستان تو، چیزی در دلم وجود نداشته باشد.
هوش مصنوعی: چشمانم از عمق دل پر از اشک است و در تنهاییام برای وصالت دعا میکنم، اما سخنی در میان نباشد.
هوش مصنوعی: اگر عشق او در دل حضور نداشته باشد، دل هرگز شعلهور نمیشود. همچنین، حیف است که حتی یک برگ در چمن بسوزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.