گنجور

 
اسیر شهرستانی

فیض بیداری مسیح بخت آلود کیست

صبحدم پروانه بزم شب مولود کیست

عنبر سارای دود مجمر روحانیان

نکهت ریحان گلزار عبیر اندود کیست

فیض امشب گر نباشد قبله دور فلک

صبح مستی در طواف کعبه مقصود کیست

مردم چشم صباح انتظار فیض عید

پرتو روحانی شمع شب مولود کیست

هر طرف رو می کنم چون کعبه محراب دل است

غیر من در طوف امشب شش جهت مسجود کیست

می کشد صبح وصال از شام هجران نازها

گرمی سود است تا محشر ندانم سود کیست

از تجلی هر طرف پروانه ای پر می زند

شمع خلوتخانه وحدت شب مولود کیست

خضر از بیداری امشب زلالی گر نخورد

زنده جاوید بودن آتش بیدود کیست

دارد از گوش شنیدن چشم دیدن تازه تر

فیض بیداری ندانم صبحدم موعود کیست

گاهی از غفلت گه از بینش دلی وا می کنم

صبح و شام اسیر از چشم خواب آلود کیست