گنجور

 
اسیر شهرستانی

چون محبت جوش باطن زد فراغت مشکل است

مست این معنی شدن از جام صورت مشکل است

کفر و ایمان کشتم و از خویشتن راضی نیستم

الفت آسان است اما پاس الفت مشکل است

باطن از ظاهر نمی دانم ز جوش یکدلی

فاش می گویم به یاران با من الفت مشکل است

سینه صافی اولین حرف کتاب دوستی است

دوستان مزد خجالتها عبارت مشکل است

مستی و شور جنون و عشق و استغنای یار

عاقلان دیوانه ما را نصیحت مشکل است

مو به مویم می کند پرواز استیلای شوق

بستنم چون ذره در زنجیر طاقت مشکل است

از اسیر ای باغبان گلهای رعنا را بگو

خار خجلت در جگر لاف نزاکت مشکل است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode