گنجور

 
اسیر شهرستانی

ممنون خویش بودن دل قوت دل است

درخاک و خون تپیدن دل عادت دل است

بادام تلخ چاشنی عیش دیده است

درکام زهر غوطه زدن لذت دل است

نشو و نما چو خار بن از پیش دیده است

در شهره مشقت دل راحت دل است

رنگ شکسته زینت قلب سیاه نیست

بی دست و پا شدن اثر جرأت دل است

کسی اختیار خویش به دشمن نداد اسیر

هر جا رسید کار من از دولت دل است

تا روز عیش حشر پریشان صبحدم

تعبیر خواب یکشبه جمعیت دل است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode