تا روغن چراغ دلم درد غربت است
اسباب خانه وطنم گرد غربت است
کی می شود شکنجه کش دامن وطن
پای طلب که آبله پرورد غربت است
هر جا که می روم سفر کعبه من است
از فیض عشق خضر رهم گرد غربت است
آزاد کرده سفر بی تکلفم
در دل مرا خیال وطن درد غربت است
آتش دلیل،داغ جگر توشه،گریه آب
با عشق هرکه کرد سفر مرد غربت است
مانند گردباد غریب است در وطن
هرکس که در میانه جهانگرد غربت است؟
گردد جهان نورد اگر بشنود اسیر
این سرگذشت ما که ره آورد غربت است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.