عالم بر رندان به مثل جام می است
ساقی و حریف و جام می جمله وی است
دریا و حباب و موج آبست بر ما
خود جام حباب خالی از آب کی است
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
عالم بر رندان به مثل جام می است
ساقی و حریف و جام می جمله وی است
دریا و حباب و موج آبست بر ما
خود جام حباب خالی از آب کی است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تمثیل عالم و انسانها میپردازد. شاعر عالم را به جام می تشبیه میکند که ساقی (خدا) و همنشینان (انسانها) و خود می (حقیقت) همه یکی هستند. دریا، حباب و موج نیز نشانههای مختلفی از وجود و عدم هستند. شاعر میپرسد که جام حبابی که خالی از آب است، چگونه میتواند وجود داشته باشد، که این به عدم وجود واقعی اشیاء اشاره دارد. در کل، شعر به یکتایی حقیقت و درک عمیق از وجود اشاره دارد.
هوش مصنوعی: در این دنیا، کسانی که به خوشگذرانیدن و لذتهای زندگی توجه دارند، مانند افرادی هستند که در یک مجلس شرابخواری به جمع دوستان و نوشیدنیهای خوشمزه میپردازند. به عبارت دیگر، سرگرمیها و لذتها در زندگی برای این افراد همانند شراب و جمع دوستان است و همه چیز در این فضا به نوعی به یکدیگر مرتبط است.
هوش مصنوعی: در این عالم پر از وسعت و نوسان، ما همچون جامی هستیم که در آن فقط هوا وجود دارد و از آب تهی است. ما در این دریا و امواج زندگی غرق شدهایم، اما خود را در واقعیت بیآب احساس میکنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عصیان خلایق ارچه صحرا صحراست
در پیش عنایت تو یک برگ گیاست
هرچند گناه ماست کشتی کشتی
غم نیست که رحمت تو دریا دریاست
هر چند گنهکار است آخر علوی است
فرزند پیمبر است و از آل علی است
زنهار شها که بیش از این مازارش
زیرا که به روز حشر خصمانش قوی است
مستی زمی عشق و نه مستی زمی است
وآن کس که زمی مست بود مست کی است
دیوانه بهار دید گفتا که دَی است
جنبیدن هر کسی از آنجا که وی است
مجنون چه اگر تشنه بحسن لیلی است
لیلی بمثل قطره و مجنون سیلی است
یونس بدرون ماهی اندر صورت
ماهی بدرون یونس اندر معنی است
مرا ز عشق نه عقل و نه دین و نه دنیاست
چه زندگیست که من دارم این چه رسوائی است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.