چو پادشاه در عالم گدای حضرت اوست
گدای حضرت او باش و پادشاهی کن
چو در طریق مروت موافقت شرط است
مکن مخالفت او و هر چه خواهی کن
به نزد اهل ارادت ، توئی مناهی تو است
رضای او طلب و توبه از مناهی کن
اگر امید نداری به صبح روز وصال
می شبانه خورد و خواب صبحگاهی کن
در آ به خلوت دیده چه نور خوش می بین
وطن چو مردمک دیده در سیاهی کن
به چشم ما نظری کن که نور او بینی
نظر به دیدهٔ این مظهر الهی کن
مباش بندهٔ دنیا بیا و چون سید
بکوش و سلطنت از ماه تا به ماهی کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.